سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و ولادت امام هادی علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار
نوع شعر : مدح و ولادت
وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
قالب شعر : مربع ترکیب

الا مـاه رجـب تـابـنـده مـاه دیگـرت آمـد          چـراغ دلـفـروز تـا ابـد روشنـگـرت آمد

در آغوش سحر خورشید گردون‌پرورت آمد          مه و مهر و فلک را کن نثارش، اخترت آمد


فروغ حُسن غیب است اینکه امشب در فضا داری

تـو در دامن عـلـی بن جـواد بن رضـا داری

زهی این گل که آغوش خداوند است گلزارش          سـلام الله دائم بر قـد و بالا و رخـسارش

کلاف جان به کف، صد یوسف مصری به بازارش          جواد ابن رضا چشم و دلت روشن به دیدارش

به مـرآت جـمال بـی‌مـثـالش ده ولـی را بین

در این آیینه امشب هم‌ محمّد هم علی را بین

جمـالش از جـمال کـبریا دارد حکایت‌ها          کمـالـش از کـمـال انـبـیـا دارد روایت‌ها

عیان در مصحف روی منیرش کل آیت‌ها          هـدایت گـشته در خط تولایش هـدایت‌ها

حکـایـت از حَـسـن دارد جـمال نـازنـیـن او

همانا نـور مـهـدی می‌درخـشد از جـبـین او

تعـالی‌الله تعالی‌الله از این حُسن خدادادی          که‌ بر هردل‌ دهد با یاد رویش یکجهان شادی

حـقـیقت یافته در خط نورش خط آزادی          میان چارده هادی شده مشهـور بر هادی

جـهـان غـرق تجـلایـش زمـان مهـد تولایش

عـلی نـام دل‌آرایـش، محـمّـد محـو سیـمایـش

سلام الله فی الـدارین بر قدر و جلال او          دل از آل مـحـمّـد مـی‌برد مـاه جـمال او

جـلال غـیب پـیدا در جـمال بـی‌مثـال او          دعـای جـامعـه دُرّی ز دریای کـمـال او

عـبارت‌هـای آن نـور هـدایت را کـنـد کامل

محبت، معرفـت، ایـمان، ولایت را کـند کامل

ملائک بسته صف برگرد «سرَّ من رَا»ی او          طواف از دور آرد کعبه بر صحن و سرای او

گرفتند آسمان‌ها نور از گـلـدسته‌های او          ستاده با عصا موسی در ایوانِ طلای او

عجب نبْود که آید وحی، موسی را ز دربارش

و یا گیرد شفـا قلب مسیح از چـشم بیمـارش

سـلام الله ای نـام هـدایت زنـده از نامت          فلک: زوّار ایوان و ملک: مرغ لب بامت

همه سیراب از دریای فیض و رحمت عامت          ملک در آسمان، حیوان وحشی در قفس رامت

حـریـم قـدس تو در سـامـره کـوی حسین ما

نجف، کرب و بلا، مشهـد، مدیـنه، کـاظمین ما

نه تنهـا دولـت عـبـاسیـان آمـد حـقـیر تو          همانا سرکشان گشتند یکسر سر به زیر تو

تو در زندان دشمن بودی و دشمن اسیر تو           چو مهـر از ابر می‌تابید رخسار منیر تو

چه غم گر تاخت بر قبر تو خصم روسیاه تو

بـوَد دل‌هـای مـا هم قـبـر تو، هم بـارگـاه تو

کی‌ام من خاک خدّام درت یا حضرت هادی          که می‌گردد دلم دور سرت یا حضرت هادی

ز پا افتاده‌ای در محضرت یا حضرت هادی          قبولم کن به جان مادرت یا حضرت هادی

نمی‌دانـم که بـودم یا چه بـودم یا کجا هـستم

همین دانم که خـاری در گـلستـان شما هستم

شمـا دادیـد در عین سیـاهی آبرو بر من          شما شستید جرمم را به آب رحمت از دامن

شما دادید جان تازه‌ام از مهر خود بر تن          شمـا از گلخن آوردید ما را جانب گلشن

شما خوانـدیـد از بهر عنایت خـلق عـالـم را

مبـادا دور سـازیـد از درِ این خـانـه میـثم را

نقد و بررسی